- مشخصات کتاب
- حالات معنوي و روحاني
- اگر براي من كردند چيزي ندارم بدهم
- به هركس نزديك تر بود كمتر توجه مي كردند
- توسط ديگري پول فرستاد
- حالا بيايم مشرك بشوم؟
- حتي يك عكس ندادند
- در فكر جمع مريد نبودند
- راضي نبودند رساله رايگان توزيع شود
- مسجد متروكه اي انتخاب كردند
- من اينجا هستم داد نزن
- نامي از من نباشد
- نفس است كه دعوت مي كند
- هيچ پاسخي ندادند
- پول ندارم ، قرضش را بدهد
- چرا نبايد در نماز او شركت كنم
- كسي نفهمد
- اين هم براي ننه ات!
- اينجا نشسته ايم تا سور بدهيد!
- بيخود چنين خوابي ديده اي!
- تبسم زيبايي بر لب داشتند
- در بيماري لبخند مي زدند
- ما انقلاب كرده ايم كه فصوص درس بدهيم!
- ما را مي خنداندند
- مي ترسم دردتان بيايد!
- نظر تربيت داشتند
- گويي با دوستان قديمي شان صحبت مي كنند
- از ذكر غافل نبودند
- انتخاب اصلح و مستحبات مي كردند
- به زيارت عاشورا مشغول هستند
- بياييد اين فرش را جمع كنيد
- تمام دعاهاي مفاتيح را خوانده اند
- حتي يكبار هم نتوانستم
- خنده بلند نمي كردند
- خود ماه رمضان كاري است
- صلوات مي فرستادند
- ما جوانها تاب نافله نداشتيم
- مهر نمازشان خاك كربلا بود
- نافله ها را ايستاده مي خواندند
- نوافل را ترك نمي كردند
- آمدند روي زمين نشستند
- روزي هفت بار قرآن مي خواندند
- قرآن را روي زمين نگذاريد
- هر سه روز يك ختم قرآن
- چند ختم قرآن بخوانيد
- انس دايم با مفاتيح الجنان داشتند
- براي انقلاب دعا كنيد
- خداوند با ماست
- در حملات هوايي نگراني نداشتند
- دست خدا حافظ انقلاب است
- ما نكرديم ، خدا كرد
- مثل اينكه غافل از خدا شدم
- نيمه شب مناجات شعبانيه مي خواندند
- آخر شب برمي خاستند
- از سحر خيزي من بوده است
- با اينكه نمي توانستند بايستند
- تهجد در دوران طلبگي
- خيلي آرام گريه مي كردند
- در دل شب ناله مي كرد
- در چهره امام آثار اشك ديده مي شد
- قدر بدان
- آقا ، سلام!
- احساس حقارت مي كنم
- احساس كردم كسي سلام كرد
- از من تعريف نشود
- بايد اين القاب برداشته شود
- بنده خدا
- حتي به بچه ها سلام مي كردند
- خودشان به مطب دكتر رفتند
- خيلي تواضع نشان دادند
- دايي ات راست مي گويد
- شرمنده مردم هستم
- شما امر نفرموديد
- شما جلوتر از ما از هواپيما بيرون برويد
- مي ديديم در صف نانوايي ايستاده اند
- پس از انقلاب همان رفتار قبلي را داشتند
- چون شعر گفته نمي دهم
- كاش من رابطه داشتم
- اين دروغ است
- حرفت را بزن!
- صحبت ايشان يكسان بود
- من يك رأي داشتم كه انداختم
- اين عبا را عاريه كردم
- اگر به تخلفات برسيد
- دقت كنيد تبعيض نباشد
- فرقي بين اينها نيست
- مثل همه يك فاتحه مي خواندند
- مخارج اضافه نمي داد
- نمي توانم پولي به تو بدهم
- همان مقدار هميشگي تشييع كردند
- هندي يا ايراني چه فرقي مي كند؟
- احتياجي نيست
- اين طور زيارت شايسته نيست
- بردار و برو!
- خودتان را از ذلت نجات دهيد
- رساله هم مثل ساير احتياجات است
- شما به راه خودتان برويد
- غصه روزيتان را نخوريد
- من بر تو منت دارم
- نامي از من برده نشود
- نسبت به تحويل وجوهات بي اعتنا بودند
- هرگز نديدم خواهشي كنند
- اول به حرم حضرت امير رفتند
- با آرامش دعاي عهد مي خواندند
- بلافاصله به حرم مشرف مي شدند
- به عمامه شان گل مي زدند
- بيش از همه گريان مي شدند
- تا آخر در روضه حاضر بودند
- حاضرين را اطعام كردند
- دستمالشان را در آوردند
- زيارت رجبيه را بخوانيد
- سالي پنج روز روضه داشتند
- كتابهاي خود را فروختند
- متأثرم چرا حرم نرفته ام
- هفت زيارت را مقيد بودند
- آنچه باعث ارادت من شد
- آيا ظهر شده؟
- اين مخصوص نماز است
- برويد قبله را مشخص كنيد
- به نماز مي ايستاديم
- تا اذان شد برخاستند
- تا نماز نمي خواندند افطار نمي كردند
- تمام مستحبات را انجام مي دادند
- دايم الوضو بودند
- ذكر سجده آخر نماز امام
- شما غذايتان را بخوريد من نمازم را مي خوانم
- قبل از وقت نماز حاضر بودند
- نماز ايشان عادي خوانده مي شد
- نمازشان را سريع مي خواندند
- چرا ابهت نماز را حفظ نمي كنيم
- چه بهتر نماز بخوانيم
- از كسي حرف نزنيد
- با نگاه تندي ما را ساكت مي كردند
- غيبت امر حرامي است
- غيبت نكنيد
- براي پست انقلاب نكرديم
- راهش را ياد گرفته است
- اذكاري پيش از خواب مي خواندند
- ان شاءالله حل مي شود
- به تمام معني راضي بودند
- خدا را قادر نمي دانيد؟
- علي را از اطاق بيرون كردند
- تلويزيون را خاموش كردند
- دو سطل آب روي من ريختند
- فرقي بين بيرون و داخل خانه نيست
- نامه را برگردانيد
- چرا حسن اينطور آشفته است؟
- اگر نان و پنير خودمان را بخوريم
- اول به كربلا مي روم
- با ديدن تصوير گريه مي كردند
- تربت مي خوردند
- ان شاءالله خوب مي شود
- اينها امامان من هستند
- برويد وقت نمازاست
- من كه اسلحه اي ندارم
- منظور امام صادق اين بود
- گويي صدايي نشنيده اند
- نبايد آبرويش را ببريد
- گناه بي مزه اي است
- بدنم به لرزه در مي آيد
- از خانه بيرون نيامد
- امام به دنبال مرجعيت نبودند
- بحمدالله ديگران هستند
- تنها امام بود كه رساله چاپ نكرد
- جز سرمايه علمي چيزي نداشتند كه بدهند
- جوابهاي كوتاه مي دادند
- در قم هم نماز جماعت نمي خواندم
- راضي شدند رساله بدهند
- من به حج بعثه نمي فرستم
- من همان خادم طلبه ها كه بودم هستم
- با خوشرويي ما را مي پذيرفتند
- مي خواهيد پيري را معالجه كنيد!
- هرگز اعتراض نمي كردند
- با وجود لوله تنفس نماز شب خواندند
- هيچ اثري از امام نبود
- بخوان جانم
- شما فعلاً اينجا باشيد
- آخرين روزها
- آخرين پيام امام نماز بود
- با دقت به حسابها رسيدگي مي كنند
- به اهل بيت بگو بيايند
- به او وعده نده
- تو را هم دوست داشتم
- حالا ديگر شب وداع است
- خانم ها را صدا بزنيد
- خدايا من را بپذير
- خيلي ضعف دارم
- ديگر بر نمي گردم
- نماز نافله را خوابيده مي خواندند
- نگران نماز اول وقتشان بودند
- آخرين مناجات امام
- آرامش در كمال درد
- از مردم بخواه دعا كنند
- دائم تسبيحات اربعه مي گفتند
- ذكر خدا و ياد مولا علي ( ع)
- صورتشان پر از اشك بود
- ناگهان چشم خود را باز كردند
- وقتي از دنيا رفتند
- از مرگ هيچ گونه وحشتي نداشتند
- آخرين روز عمر با بركت امام
- آرامش خاطر
- آرامش در مسير عراق به فرانسه
- تنها كسي كه آرام بود
- ما حريف امام نمي شديم
- مستحبات را نسبت به ايشان انجام دهيد
- آرامش امام در حوادث بزرگ
- آرامش دراوج مصيبت
- آرامش قلبي امام در جنگ شهرها
- امام تسلط برخود داشتند
- براي مرحوم اصفهاني هم فاتحه بخوانيد
- خوابيدن شما اثري براي من ندارد
- در وجود امام ترس نبود
- دزدي آمده و سنگي انداخته
- فرزندان مرا كتك بزنند!
- كابينه را تكميل كنيد
- مرگ چيزي نيست
- موقع پيروزي انقلاب هيجان زده نشدند
- يادم ندارم از كسي ترسيده باشم
- يقين كردم مي خواهند مرا بكشند
- امام در خانه
- آزادي مطلق به ما مي دادند
- احساس كردم نوبت من است
- از ما اجازه مي گرفتند
- استخاره كردند
- اهميت جواني
- اين هم به خاطر تو
- اينجا آب نيست ؟
- اگر شيطنت نكند مريض است
- اگر مي تواني بمان
- با بچه ها رو راست باشيد
- بايد صورت به خاك بمالي
- بتول خانم ، حالت چطور است؟
- بدون آنكه بگويند به آشپزخانه مي رفتند
- براي مادرتان هديه بخريد
- برويد مادرتان تنها نباشد
- بلند شدند و شعار دادند
- به من ياد دادند
- به هر صورت كه ميل داري لباس بخر
- تربيت فرزند از مرد بر نمي آيد
- تمام اعياد را عيدي مي دادند
- تنها جلوي پايشان روشن بود
- تو شهيد نشدي؟!
- تكبر نكنيد
- حتي به شوخي دروغ نگوييد
- خوش به حال من كه چنين همسري دارم
- دعاي عهد در سرنوشت دخالت دارد
- زهرا فوراً بيايد او را ببينم
- سعي كنيد علم را به قلب تان بفرستيد
- شب را تقسيم بندي مي كردند
- شما نشسته ايد و خانم كار مي كنند؟
- شيطان از همين جا سراغ آدم مي آيد
- قلب من كوبيده شد
- مقيد بودند حجابمان را حفظ كنيم
- ناهار خورشت داريد؟
- نگاهشان پر محبت بود
- همسرم بايد همفكر من باشد
- چرا داد مي كشيد؟
- چيزي كه مهم است دختر است
- كسي را بيدار نمي كردند
- احترام برادر بزرگتر در حد يك استاد
- اين انگشتري را براي او نگه دار
- بيا اينها را ضبط كن
- روي برادران ، روانداز انداختند
- پيامبر گونه رفتار مي كردند
- امام علما و روحانيون
- اگر حاج آقا روح اللّه قبول كنند
- براي اساتيد خود ارزش والايي قائل بودند
- روحاني بايد با لباس روحانيت شهيد شود
- گاهي شصت نامه دستنويس مي كردند
- از بزرگواري آقاي شاهرودي بگو
- او را از فيضيه بيرون كردند
- با تمامي شاگردان خود در درس آيت اللّه بروجردي شركت مي كردند
- بالاخره آقا را به قم آورديم
- براي مرحوم كمپاني هم فاتحه اي بخوانيد
- تا در منزل ، آقاي بروجردي را همراهي مي كردند
- تب مالتي كه داشتند عود كرد
- تنها كسي كه به ديدن آقاي حكيم مي رفت
- حتي اگر شما نياييد ، من نماز نمي روم
- خلاف شعائر است
- خيلي با تجليل نام مي برند
- در بزرگي او همين بس است
- در سر حد كرامت است
- در گوشه اي از مجلس درس مي نشستند
- دو زانو و مؤدب مي نشستند
- عمامه شان را تحت الحنك كردند
- مأموريتهاي مهمي محول مي كردند
- ما آيت اللّه حكيم را از دست داديم
- مثل اينكه بهترين عزيزشان را از دست داده اند
- مرحوم شاه آبادي لطيفه اي رباني بود
- هر طور بود از بستر بيماري بلند مي شدند
- همان جا بايستيد
- همجواري شما براي ما مغتنم است
- چرا مواظب زبانمان نيستيم
- آخرين نفري كه مجلس ختم گرفت
- اين كار توهين به علماي مشهد است
- اگر مرحوم حاج شيخ زنده بودند
- امام و رزمندگان
- با بيشترين هم خود به شما دعا ميكنم
- بسيجي ها را بيشتر از همه دوست داشتند
- خداوند با قلب اينها چه كرده است
- اشكشان سرازير شد
- انگار به حجله عروسي مي روند
- با شنيدن خبر اخلاص رزمندگان گريه مي كردند
- ترك نماز اول وقت
- رزمندگان فرزندان من هستند
- شما قلب پاكي داريد
- صورت ما را مي بوسيدند
- با صندلي چرخدار عيادت مي كردند
- خداوند به ايشان دو بال عنايت كند
- امام و محرومين
- تقيد به آداب شرع
- از محرمات دوري كنيد
- انگشتر طلا را در بياوريد
- اگر دستمان بيرون مي آمد
- با اين پولها نمي شود چاپ كرد
- با ديدن فعل حرام بدن امام لرزش پيدا مي كند
- در مسأله نامحرم سختگير بودند
- ديوار را بردارند
- من اين حق را ندارم
- وقت جشن گرفتن نيست
- پرداخت ديه را وظيفه خود دانستند
- احتمال ضرر مي دهي؟
- اگر شبهه داشتند مسافرت مي كردند
- به شرط عدم تأييد غير مسلمين اشكالي ندارد
- تنها مفسدين را اعدام كنيد
- شكنجه گر بايد قصاص شود
- غلط كرده است
- قانون حذف بهره را تصويب كنيد
- من خاطرم جمع نيست
- نبايد آلبومش را ببينيد
- پدر دختر راضي است؟
- توصيه ها
- در ساعت تفريح درس نخوانيد
- سفارش بچه ها را مي كردند
- اينجا كه مجلس موعظه نيست
- بايد فهم خود را به كار بيندازيد
- بايد پايه اعتراض بالا برود
- خوبي كه داشت ، اشكال كرده بوديد
- طلبه ها فكر كنند
- آدم شدن مراحل ديگري دارد
- انسان با نعمت خدا معصيت او مي كند
- اگر منظورتان ورود من است
- به كسي نگوييد به درس من بيايد
- بهترين موعظه را خدا فرموده
- تا مي توانيد به ياد خدا باشيد
- تفريحات مشروع داشته باشيد
- خداوندا ما را به خودت متوجه كن
- خيال مي كني اهل احتياط هستي
- خيلي از دنيا پرستي بد گويي مي كردند
- شما براي خدا بگوييد
- عاطفه شما مقدم بر دينتان نباشد
- هنوز باورمان نشده است
- بعد از 45 سال هنوز اثر آن هست
- با هم بسازيد
- سعي كن پهلوان باشي
- سپاه دخالت نكند
- هدف شرط است
- چرا جلوي پدرت راه رفتي
- كار هاي بد را ترك كنيد
- خوراك امام
- اگر خوشمزه بود مي خورم
- به اندازه غذا درست كنيد
- دلم مي خواهد هر لقمه را با يك قاشق بخورم
- سخت به فكر سلامتي خود بودند
- پس اينها چه بخورند؟
- پيرمرد باغبان
- ماست و پنير آوردند
- هفت دقيقه و چهل ثانيه مدت نهار
- تخم مرغ سمبل چه چيزي است
- خورشت بادمجان بدون گوشت
- شما دو گناه كرديد
- غذاي خودتان كدام است ؟
- يك كاسه پنير و يك پاره هندوانه
- يكبار نديدم نوشابه بخورند
- درس و تدريس
- حوزه ها درس را شروع كنند
- فقه را بيشتر دوست دارم
- ابتدا نظرات علما را نقل مي كردند
- از اين حرفها نزنيد مردم مي خندند
- از مختصات آثار امام موجز نويسي است
- اول ببينيم خودمان چه مي فهميم
- با بيان ساده و روان درس مي دادند
- به طلاب مجال بحث مي دادند
- بيان امام شيرين بود
- در درس، نظرات مختلفي را مطرح مي كردند
- دنباله رو مطالب ديگران نبودند
- شاگردان من به من احتياجي ندارند
- شما تانكها را مي شمردي ؟
- مسأله شاگرد و استاد مطرح نبود
- هيچ گاه عصبانيت در تدريس نداشت
- گاهي در تدريس مزاح مي كردند
- ساده زيستي
- عروسي ما ساده برگزار شد
- هميشه به سادگي توصيه مي كردند
- آقايان طلبه باشند
- اول كسي كه صورت دارايي خود را داد
- اين سجاده را ببر
- اين مسجد را بايد احيا كرد
- با هزار مكافات راضي شدند
- به صاحبانشان بر گردانيد
- تا آخر عمر اجاره نشين بودند
- درسي براي همه طلبه هاي نجف
- ديوار منزل امام فرو ريخت
- زاهد واقعي
- شيشه نكرده بودند
- هيچ وقت به هواخوري نرفتند
- شجاعت
- شما چرا اين جور مي كنيد ؟
- آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند
- با جيپ رو باز مي آيم
- حاضر نمي شدند كسي از ايشان محفاظت كند
- در نوفل لوشاتو تنها قدم مي زدند
- دولت ايران غلط كرد شما هم غلط كرديد
- شديد ترين حمله به آمريكا
- كي تفاهم كرده؟
- ما هم به كماندوهاي خود دستور مي دهيم
- ناراحت نباشيد من با شما هستم
- چرا وحشيگري مي كنيد؟
- همه بدون بازديد بدني به ملاقات من بيايند
- شهدا و خانواده هايشان
- عشق به مردم
- عطوفت و مرباني
- از سخت ترين شبهاي زندگي امام
- از همسايگان عذر بخواهيد
- امام شديداً عاطفي هستند
- اين عكس را به تو امانت مي دهم
- اگر كسي بيمار بشود
- خودكار در چشمتان نرود
- رقت قلب نسبت به كارگر منزل
- مگر صندلي نيست كه بنشينيد
- نصف ثواب مستحبات براي حاج آقا مصطفي
- وقتي تصوير مجروحين را مي ديدند
- وقتي مي خواستند بخوابند
- آخرين ملاقات با شهيد اشرفي اصفهاني
- الآن بياوريدش داخل
- امام نسبت به آنها التماس مي كردند
- اگر كسي بيمار بشود
- به بچه كاري نداشته باشيد
- درس خواندن براي خدمت به اسلام است
- دريافتند علي مريض است
- دلم براي رجائي تنگ شده است
- عكس يادگاري بگيريم
- قم شهر من است
- ملاطفت امام با فرزند شهيد
- هديه امام به دو خانم مسيحي
- قناعت و زهد
- آقا شهريه نمي گرفتند
- اتاق بايد پر نور باشد
- اين باقيمانده آب واجب وضو بود
- با همين مقدار بايد زندگي كنيم
- ليوان را تا حدي كه مي خوريد پر كنيد
- وقتي مادرم صحبت مي كند
- اين چه برخوردي است؟
- بدهيد به كسي كه استفاده كند
- بين طبقه ضعيف استحمام مي كردند
- دليلي ندارد اسراف شود
- ز تلفنهاي دفتر استفاده شخصي نكنيد
- كمال زهد
- چيزي بر اموال خود نيفزودند
- امام حتي كفن از خود نداشتند
- اينها را نگذاريد خراب شوند
- در فاصله وضو شير آب را مي بندند
- از تكلفات دوري مي كردند
- از كوچه ها مي رفتند
- تشك را كنار زدند
- لطافت روح
- اين گل سه روزه است
- اينها چه زيبا هستند
- تيغ دست علي را اذيت نكند
- در تميزي ضرب المثل بودند
- روزي هفت بار ادوكلن مي زدند
- شما هم همين كار را بكنيد
- شنا مي دانستند
- قاشق براي ماست هست
- قرص را با قاشق مي خورند
- كدام درخت قشنگ تر است
- مگر من شاعرم
- پژمرده شده ام ودارم مي روم
- بعد از ظهر ها به كوه مي رفتند
- به مسواك خيلي اهميت مي دهند
- خيلي خوش ذوق هستند
- رأس ساعت هشت و نيم حمام مي رفتند
- هر وقت بلند مي شدند خود را در آينه مي ديدند
- مرتبه علمي امام
- روايات را مي شكافتند
- از قلم ني استفاده مي كردند
- از نظر اسلوب شعري درست نيست
- اين آيه خطاب به سرمايه داران است
- اينقدر دقت لازم نيست
- با ساير طلبه ها از لحاظ درس فرق مي كرد
- بازدهي يك درس امام مطابق يك هفته درس ديگران بود
- بايد به عرف مردم توجه كرد
- تنها كسي كه فارسي مي نوشت
- تهيه برنج بيشتر از گندم زحمت دارد
- سنگينترين درس در زمان آقاي بروجردي
- سيدي مؤدب ، نظيف و مرتب بودند
- فضلا متوجه اشتباه خود مي شدند
- قبل از درس ملاقاتها را تعطيل مي كردند
- هشتصد نفر طلبه به درس امام حاضر مي شدند
- همينكه گوش مي كردند كافي بود
- يا درس مي خواندند يا درس مي گفتند
- يك بار نگفتند مي روم مطالعه مي كنم
- يك دوره فقه را ديده بودند
- يك روايت ممكن چند روايت باشد
- مسائل و حقوق زنان
- به ارتباط زن و مرد بسيار حساس بودند
- جوانها بيشتر خود را بپوشانند
- دعا كنيد دختر باشد
- روي رنگ نظر نداشتند
- قرائت قرآن اشكالي ندارد
- مگر امكان دارد زنها در خانه بنشينند؟
- همه آزادي داشتند
- چرا نمي گوييم بي حجاب ها با حجاب شده اند
- از آن حرف عصباني شدند
- حجاب شما اسلامي است
- حضور خانمها در مجلس لازم است
- وظيفه زنها هم دخالت در سياست است
- يكي زياد و نصف او كم است
- مطالعه و پركاري
- اكثر داستانهاي معروف را خوانده اند
- به درسشان خيلي مقيد بودند
- دايم مشغول مطالعه بودند
- مطالعه را دوست دارند
- گاهي ده دقيقه امام را مي ديدم
- گاهي پشت كتابها ديده نمي شدند
- اگر همه عالم را بگرديد
- روزنامه چه شد؟
- سفارش به مطالعه پرتوي از قرآن
- كمال جذبه هاي انساني
- نظم مطالعاتي امام تغيير ناپذير بود
- يك بارهم امام را بيكار نديدم
- نيمه شب صداي قلم و كاغذ مي آمد
- نظم
- كسي كه كارش ضابطه دارد
- موقع تفريح بايد تفريح كني
- نظم در اوقات خوابيدن
- نظم روزانه
- هر چيز در جاي خود
- آدم يك درس در روز بخواند
- اينجا جاي پيغمبر و علي است
- با ورود امام ساعتمان را دقيق مي كرديم
- به تشكيل كلاس درس، فوق العاده مقيد بودند
- حين حركت پاسخ مي دادند
- استفاده احسن از اوقات
- جدول شبانه روزي
- عنايت ويژه امام به آيت اللّه خامنه اي
- نظم حتي در زندان
- يك برنامه مرتب و هميشگي
- تنظيم ساعت پليسهاي فرانسه با وقت نماز امام
- رأس ساعت يازده چاي مي خوردند
- هوش و دقت
- صلابت و وقار
- اغتنام فرصت
- رفتار با طلاب
- از طلبه ها امتحان مي گرفتند
- ايشان خيلي واسطه مي شود
- اينها را بايد رشد داد
- اگر حاضري جهنم را تحمل كني
- اگر طلبه اي احتياج داشت به من بگوييد
- با طلبه ها بسيار متواضع بودند
- ببين عباي من هم پاره است
- دوبار به عيادت من آمدند
- علاوه بر مراجع به بازديد طلاب هم مي رفتند
- نگوييد شهريه است
- هديه امام به يكي از طلاب
- وجوه شرعيه بايد به طلبه ها داده شود
بانک جامع خاطرات امام خمینی (ره)
مشخصات کتاب
سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1390 عنوان و نام پدیدآور:بانک جامع خاطرات امام خمینی (ره)/ امام خمینی (ره) . مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1390. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه
موضوع: خاطرات
حالات معنوی و روحانی
اگر برای من کردند چیزی ندارم بدهم
اگر برای من کردند چیزی ندارم بدهم
بعد از آزادی امام از قیطریه ، عده ای از بازاریهای تهران ، ناهاری ترتیب داده بودند و امام هم در همان جلسه
سر سفره نشسته بودند. یکی از بازاریها به امام گفت:(( بازاریها برای خاطر شما چه کردند و چه کردند ...)) امام
به او فرمودند:(( بیخود کردند!)) همه تعجب کردند که این چه حرفی است! بعد امام فرمودند:(( اگر برای خدا
کردند ، که خدا اجرشان بدهد. باید بکنند. اگر برای من کردند ، من چیزی ندارم بدهم)).*
* به نقل از: حجهالاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری- پابه پای آفتاب- جلد 4 - صفحه 260
به هرکس نزدیک تر بود کمتر توجه می کردند
به هرکس نزدیک تر بود کمتر توجه می کردند
روش امام با دیگران تفاوت داشت. روش دیگران این بود که هرچه کسی به آنها نزدیکتر بود ، به او بیشتر
توجه می کردند. اما امام به هرکس که به ایشان نزدیکتر بود ، کمتر توجه می کردند. حتی اگر در مجلس طلبه
ای عادی می آمد ، امام برایش احترام بیشتری قایل می شدند ، اما اگر مثلاً فرزندشان می آمد یا یکی از ما
می آمدیم که خیلی به ایشان نزدیک بودیم ، طوری نمی کردند که ما احساس کنیم به ایشان نزدیکیم و در
ما توقع ایجاد شود. ایشان سعی می کردند در ما روحیه اخلاص ایجاد شود.*
--------------------------------------------------------------------------------
* به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری - پا به پای آفتاب جلد 4 صفحه 264 و 265
توسط دیگری پول فرستاد
توسط دیگری پول فرستاد
سالها پیش از انقلاب یکی از علمای بزرگ پس از ارتحال پدرش زندگی سختی را گذراند . امام به واسطه
شخص ثالثی مبلغ هزار تومان برای ایشان فرستاد تا او نفهمد که امام این پول را برایش فرستاده است.*
--------------------------------------------------------------------------------
. * به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین فحام- نور علم- دوره 3 - شماره 7
حالا بیایم مشرک بشوم؟
حالا بیایم مشرک بشوم؟
در نجف بعضی از آقایان و مردم به امام گله می کردند که چرا با بعضی از دوستانتان زیاد گرم نمی گیرید؟
مثلاً می گفتند دو آیت الله به هم می رسند ، به هم تعظیم می کنند و با همدیگر گرم می گیرند . امام می
فرمودند:(( من در طی مدت چهل سال زحمت کشیدم تا موحد شدم حالا تازه بیایم و مشرک بشوم و سجده
کنم برای شما و آقایان؟!))*
--------------------------------------------------------------------------------
* به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین فرقانی.
حتی یک عکس ندادند
حتی یک عکس ندادند
مرحوم شیخ نصرالله خلخالی یکی از عکسهای امام را از نجف به لبنان فرستاده بود که در دو قطع کوچک و
بزرگ چاپ شد امام پس از اینکه از حرم به طرف منزل تشریف آوردند ، به اندرونی رفتند . آقای خلخالی
عکسها را به بیرونی آوردند. آخر شب ، امام از طبقه بالا ی منزل که به اندرونی متصل بود صدا زدند
که(( عکسها را بیاور.)) گفتم:(( چشم.)) چون عکسها جالب بود به دلم خطور کرد یکی را برای خودم بردارم تا
این معنی به دلم خطور کرد آقا صدا زدند:(( یکی اش را هم نگه ندار!)) بعد هرچه دوستان اصرار و التماس می
کردند و من به امام بازگو می کردم ، عکسها را ندادند. فرمودند:(( خودم مردم را از دنیا نهی می کنم و این
دنیاست)).*
--------------------------------------------------------------------------------
. * به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین قرهی- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی- جلد 1
در فکر جمع مرید نبودند
در فکر جمع مرید نبودند
امام در فکر جمع کردن مرید نبودند و بسیاری از شاگردان خود را نمی شناخت و بلکه در صدد شناسایی
آنها هم بر نمی آمد.*
--------------------------------------------------------------------------------
. * به نقل از: حجهالاسلام والمسلمین جلال الدین آشتیانی- کیهان اندیشه- شماره 24
راضی نبودند رساله رایگان توزیع شود
راضی نبودند رساله رایگان توزیع شود
در طول انقلاب آنجا که کار جنبه شخصی پیدا می کرد ، امام استقبال نمی کردند. برای چاپ (( حاشیه عروه
)) ایشان ، ناشر خواست تا طبق معمول- گویا- پانصد جلد پیش خرید کنند تا کتاب را چاپ نماید . ایشان
نپذیرفتند و ناشر هم چاپ نکرد. و بعدها هم که عده ای مایل بودند رساله های علمیه امام را به طور رایگان
در اختیار مردم بگذارند( که قهراً جنبه تبلیغی پیدا می کرد) ایشان حاضر نبودند.*
--------------------------------------------------------------------------------
. * به نقل از: آیت الله احمد جنتی- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی- جلد 3
مسجد متروکه ای انتخاب کردند
مسجد متروکه ای انتخاب کردند
به هنگام ورود امام به نجف همه علما و طلاب به دیدار ایشان می آمدند. مدتی هم امام مشغول بازدید از آنها
بودند. بعد از یکی دو ماه تقاضاهای مکرری از ایشان جهت تدریس به عمل آمد و پیشنهاد شد که در مدرسه
آیت الله بروجردی نماز بخوانند و درس داشته باشند. امام پس از بررسی کامل ، مسجد مرحوم شیخ انصاری را
که مسجد متروکه ای شده بود انتخاب و در آن به تدریس مشغول شدند.*
--------------------------------------------------------------------------------
* به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین محتشمی- ندا- شماره اول.
من اینجا هستم داد نزن
من اینجا هستم داد نزن
امام در نجف یا کاظمین به حرم که مشرف می شدند مثل بعضی ها همه دعاها را در حرم نمی خواندند که
مردم ببینند. شبهای جمعه که به حرم می رفتیم امام به خانه برمی گشتند و دعای کمیل را در خانه می
خواندند یا از مسجد که می آمدند تنهایی به اطاق خودشان می رفتند و در را هم از داخل می بستند و چراغ
هم ربع ساعت خاموش بود و عبادات مخصوصی داشتند. یک دفعه که با آقا از مسجد برگشته بودم دیدم آقا
نیست. در اطاق بالا هم جوری قفل آویزان شده بود که خیال کردم در قفل است . فکر کردم امام از منزل
خارج شده اند. به خدمتکار منزل گفتم:(( تازه با آقا از مسجد آمده ایم آقا کجاست؟ )) گفت :(( از پله رفتند
بالا)) گفتم:(( نیست ، چراغ خاموش است و در هم قفل است)) آیت الله تبریزی هم آمده بود که با امام ملاقات
کند. باز دیدم که